رفتار توهینآمیز و بی احترامی کودک: کجا باید آن را خطکشی کرد؟

من فکر میکنم باید به وضوح بین عصبانیت کودکان در لحظات خاص و بی احترامی کردن آنها تمایز قائل شد. اما، بهعنوان یک والدین، چگونه مطمئن میشوید که آیا رفتار فرزندتان از مرز عبور کرده و واقعاً بیاحترامی است؟ و وقتی آنها از خط عبور میکنند، شما چه کاری باید انجام دهید؟ چه رفتار مناسبی باید انجام دهید تا بتوانید بی احترامی آنها را خنثی کنید و یک رابطه خوب را با کودکان و نوجوانان داشته باشید؟
وقتی کودکی بیادبانه رفتار میکند یا شکایت میکند که یک چیزی بر اساس خواسته او نیست، از خود بپرسید: “آیا فرزند من در مورد بیعدالتی یا چالشهای زندگی ابراز ناامیدی میکند، یا عمداً سعی در آزار دادن دارد، تحقیر میکند و یا سوءاستفاده میکند؟”
پیشنهاد میکنیم که اینطور به قضیه نگاه کنید: وقتی فرزندتان چشمانش را میچرخاند و از پلهها بالا میرود، این مدل بی احترامی نسبتاً بیضرر است. اما با این مدل فرق میکند که میگوید: ” من حرفهای شما را گوش نمیدهم. برای من مهم نیست که قوانین شما چیست!”
ما به عنوان والدین فکر میکنیم، وقتی بچهها تا حدودی سرکشی از خود نشان میدهند، این نشانه آن است که آنها به حد بلوغ فکری رسیدهاند و میتوانند در اجتماع حق خودشان را بگیرند.
اما اشتباه نکنید، بین کشیدن چشمان کودک و فریاد زدن “به من ربطی ندارد” یا چیز بدتر از آن، تفاوت وجود دارد. من فکر میکنم والدین باید این تفاوت را در سطح پایه درک کنند.
بسیاری از والدین نمیدانند که در مورد رفتارهای غیرمحترمانه فرزندانشان کجا باید یک خط قرمز بکشند.
وقتی یک کودک یا نوجوان به طور مکرر بی احترامی میکند، والدین را میترساند. اکثر والدین در این مورد از خودشان میپرسند: “اگر توجه نوجوانم را جلب نکنم، در آینده نمیتوانم کنترلی بر روی برخی کارهای او داشته باشم.”
و معمولاً پاسخ درست به این صورت خواهد بود: “خوب، سؤال این است که آیا قبلاً کسی به شما گفته که باید بر روی کارهای او کنترل داشته باشید؟ اگر این کار را نکردید، نگران آن نباشید. به همین راحتی است.”
این موضوع میتواند حتی در مدرسه و در کلاس درس هم رخ دهد و آنها بخواهند حتی با معلم خود هم به شکلی رفتار کنند که در خانه با والدین خود کردهاند. که میتواند یکی از دلایل بیعلاقه بودن کودک به مدرسه نیز باشد.
تربیت کودک یک تعادل ظریف است
به هر حال، میدانیم که والدین اغلب میترسند که اوضاع ارتباط گرفتن با نوجوانان سختتر شود. اگر در حال بزرگ کردن یک کودک یا نوجوان هستید، احتمالاً میترسید که همهچیز اشتباه پیش برود.
همانطور که همه ما میدانیم، بچههای این گروه سنی میتوانند بسیار بدخلق و لجباز باشند. فرزند پروری در دوران نوجوانی یک تعادل ظریف و بسیار هوشمندانه است.
بنابراین، مهم است که روند طبیعی “از هم گسیختگی” را که در سالهای نوجوانی رخ میدهد، در نظر بگیریم.
اما شناسایی و به چالش کشیدن هر رفتار نشأت گرفته از بی احترامی کودک، که برای دیگران آزاردهنده، بیادبانه یا بی احترامی است، بسیار مهم است.
انطباق در مقابل استقلال
احترام، بی احترامی و تبعیت از قوانین، اغلب مسائلی هستند که بین والدین و فرزندان در هم تنیده میشوند.
بگذارید کمی سادهتر برای شما توضیح دهیم. والدین حق دارند از همه کودکانی که در خانه خود زندگی میکنند – حتی اگر آن فرزند 22 ساله باشد – انتظار تبعیت از آنها را داشته باشند.
تبعیت نکردن، در اکثر موارد نتیجه یک نیاز مهم نوجوان به مستقل شدن بیشتر در حین رشد است.
اینجا دقیقاً همان جایی است که والدین و نوجوانان با هم درگیر میشوند: والدین خواهان اطاعت هستند و نوجوان خواهان استقلال.
بی احترامی کودک را شخصی نگیرید
حالا بیایید یک قدم جلوتر برویم. وقتی نوجوانی رعایت نمیکند، والدین احساس میکنند که به آنها بی احترامی میشود. و سپس والدین در شخصیسازی این احساس اشتباه میکنند.
من فکر میکنم نوجوانان باید یاد بگیرند که پیروی از روشهای سالم را حل کنند.
اما والدین همچنین باید درک کنند که اغلب، اقدامات کوچک سرکشی فرزندانشان از این واقعیت ناشی میشود که آنها میخواهند مستقل باشند. به عبارت دیگر، سرکشی آنها ربطی به بی احترامی ندارد.
این یک نمونه بسیار ساده از تفاوت بین این دو موضوع است. فرض کنید یک نوجوان در زمان حضور در خانه (چه بعد از مدرسه و چه بعد از بازیهای روزانه) کمی دیرتر به خانه آمده است. پدر یا مادر میگوید: “چرا دیر آمدی؟” و کودک بهانهای به آنها میدهد. سپس والدین میپرسند: “خب، چرا زنگ نزدی؟” در آخر نوجوان پاسخ میدهد: خب من نمیخواستم جلوی دوستانم خجالت بکشم.
جواب درستی که والدین میتوانند به کودک بدهند به این شکل باید باشد: “خب اشکالی ندارد، در نتیجه شما جمعهشب بیرون نمیروید، باید مسئولیت بیشتری بپذیرید تا به موقع در خانه حاضر شوید و اگر دیر آمدید حتماً تماس بگیرید.”
این نو بیان کمی بهتر و منصفانهتر خواهد بود. اما اگر والدین بگویند: “تو حق نداری اینگونه به من بی احترامی کنی”، والدین راه را اشتباه میروند، زیرا موقعیت را تصاحب کردهاند و قصد دارند یک نوع کنترل بی قیدوشرط را بر روی کودک خود اعمال کنند.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که والدین میتوانند مرتکب شوند، این است که رفتار فرزندان خود را شخصی بدانند. حقیقت این است که فرزند همسایه شما نیز با پدر و مادرش همین کار را میکند و فرزد آشنایان شما هم با والدینش همین کار را میکنند.
این دقیقاً همان کاری است که نوجوانان در این سنین انجام میدهند. نقش شما این است که با رفتار فرزندتان تا حد امکان عینی رفتار کنید.
وقتی والدین راههای مؤثری برای مقابله با این نوع چیزها ندارند، ممکن است احساس کنند که از کنترل خارج شدهاند و میترسند. آنها اغلب بیشازحد واکنش نشان میدهند یا موقعیت را نادیده میگیرند.
وقتی شما به عنوان والدین، بیشازحد واکنش نشان میدهید، محیط خانه را بسیار سفتوسخت میکنید. و وقتی واکنشی نشان نمیدهید، این رفتار را نادیده میگیرید و یا به خود میگویید این فقط یک مرحله از دوران رشد کودک و نوجوان است. در هر دو صورت، این نوع رفتارها به کودک شما کمکی نمیکند تا یاد بگیرد که چگونه افکار یا احساسات خود را به طور مؤثرتری مدیریت کند و همچنین به کودک شما کمک نمیکند که احترام بیشتری داشته باشد.
رفتارهایی که والدین میتوانند و اما باید نادیده بگیرند
به طور کلی توصیه میکنیم که والدین بهاندازه کمی از بی احترامی فرزندانشان نسبت به خود بیتوجه باشند. ما در مورد اخمو شدن و بالا رفتن از پلهها یا ترک کردن مکان، صحبت کردهایم.
اما مواردی مانند زمزمه کردن در مورد اینکه چگونه زندگی برای من در این خانه مناسب نیست، آه و داد کشیدن بیشازحد بلند، یا حتی گاهی اوقات بستن درب اتاق خواب را نیز توضیح دادیم.
به این داستان کوتاه دقت کنید: وقتی خودمان نوجوان بودیم، مواقعی به ما گفته میشد که کار خود را سریع انجام دهید و ما به سمت اتاق میدویدیم و زیر لب زمزمه میکردیم: «من از این پدر و مادر خسته شدم». اما پدر و مادر ما به این نوع نمایش احساسات عکسالعملی انجام نمیدادند، زیرا تهدیدی از سمت بی احترامی برای آنها نبود.
بعد از اینکه ما به اتاق خودمان میرفتیم، مطمئناً والدین ما به هم نگاه میکردند، میخندند و میگفتند: «آره، آره، هر چه بود، برو و تکالیف خود را انجام بده.» این موضوع را خودمان وقتی پدر و مادر شدیم، درک میکنیم.
کودکان دوست دارند تا دیده شوند. آنها دوست دارند تا نشان دهند که میتوانند کارهای خودشان را بدون کمک و نصیحتهای پدر و مادر انجام دهند. این نشاندهنده رشد و توسعه مفهوم اراده در آنها است.
اینکه چگونه والدین بتوانند در زمینه اراده به کودکان خود کمک کنند، نیاز به مطالعه بیشتر دارد، که در مطلب ” تربیت کودکان بااراده ” مفصلاً در مورد آن توضیح دادهایم.
اشکالی ندارد که کودک شما ناراحتی خود را بیان کند
کودکان باید بتوانند ناراحتی خود را از زندگی در خانواده و پیروی از قوانین آن ابراز کنند. بنابراین به والدین توصیه میکنیم که این نوع رفتار را تحمل کنند.
به هر حال، نوجوان شما باید بیاموزد که صاحب احساسات و نظرات خود هست و باید مکانی امن داشته باشد که بتواند ناامیدی خود را بیان کند. و گاهی اوقات شهد هستید که او این کار را به روشهای بسیار ناپخته و غیرمعمول انجام میدهد.
اتفاقاً پدر و مادری بودند که من با آنها کار میکردم وهم هستند که هیچ تحملی برای اجازه دادن به این نوع رفتارها ندارند. آنها احساس میکنند که این تهدیدی برای اقتدارشان است، اما در نهایت آن را در هر مرحله به چالش میکشد.
اگر نوجوان شما زندگی خود را به گونهای دیگر مدیریت میکند، بهطور مثال: نمرات کافی خوب کسب کند، بهاندازه کافی بچه خوب باشد، کارهای ضداجتماعی انجام ندهد، کارهای پرخطر انجام ندهد. حتی اینچنین رفتارهایی تهدیدی برای والدین نیست. اصلاً نشانه اقتدار والدین در تربیت یک فرزند متوجه به اعمال خود در جامعه و خانه هست.
در عوض، وقتی بچهها تا حدودی سرکشی از کنترل شدن توسط والدین نشان میدهند، این نشانه این است که شما قدرت کافی برای کنترل کودکان دارید.
به این موضوع فکر کنید: این یک چالش برای قدرت شما نیست، بلکه بیان ناامیدی از قدرت شما است. یعنی توپ در زمین شماست. هیچ دلیلی وجود ندارد که آن را به سمت کودک خود پرتاب کنید و به رفتار آزاردهنده – اما بیضرر – او نیرو بدهید.
رفتار بی احترامی به کودک که والدین نباید نادیده بگیرند
اشتباه نکنید، وقتی بی احترامی واقعی نسبت به پدر و مادر، برادر یا خواهر و توهینآمیز و بیادبانه است، باید فوراً با آن برخورد شود.
اگر فرزندتان مرزی بین بی احترامی و عصیان خفیف نمیبیند، باید با او صحبت کنید. وقتی همهچیز خوب پیش میرود با او بنشینید و بگویید:
“گوش کن، اگر میخواهید از پلهها بالا بروید زیرا ناامید هستید و فکر میکنید همهچیز خوب پیش نمیرود، مشکلی نیست. اما اگر شروع کنید به نام بردن از افراد و بیادبی با اعضای خانواده، در مورد آن رفتار پاسخگو خواهید بود. پس نسبت به کارهای خودت دقت بیشتری داشته باش.»
اگر متوجه شدید که فرزندتان قبلاً از مرز عبور کرده است و به طرز فزایندهای بی احترامی رفتار میکند، میتوانید بگویید:
“ببین، یک خطی وجود دارد که فکر میکنم وقتی با ما صحبت میکنی داری از آن رد میشوی. اگر میخواهی چشمهایت را بچرخانی و بگویید “هر چه باشد، خوب است.” من در این مورد با شما بحث نمیکنم. اما فحش دادن، سرزنش و جیغ زدن قابلقبول نیست. شما مسئول انجام این کارها هستید.»
مسئولیتپذیری، پاسخگویی و نتایج
همیشه این اصول را برای فرزندان خود در کنار هم قرار دهید: مسئولیتپذیری، پاسخگویی و عواقب کارهای خود. به فرزندتان بگویید:
“شما مسئول رفتار خاصی هستید. من شما را مسئول رفتار خود میدانم. و اگر مسئولیت کارهای خودتان را به عهده نگیرید، عواقبی در پی خواهد داشت.”
شما باید مطمئن شوید که فرزندتان، ارتباط بین این سه اصول مهم را درک میکند.
نمونه عملی از فرهنگ مسئولیتپذیری، پاسخگویی و عواقب در کار
فرض کنید کودک شما خواهرش را بی احترامی میکند و شما او را به اتاقش میفرستید. وقتی اوضاع آرام شد، با او بنشینید و بگویید:
“میدانی، شنیدهام که به خواهرت حرفهای بی احترامی زدی. فقط میخواهم به شما یادآوری کنم که اگر با او بیادبی کنی، به همان اندازه بد است که انگار با من بیادبی کردی. و نتایج این نوع رفتارها این است… ”
و به او اطلاع دهید که چه اتفاقی خواهد افتاد:
والدین: “تو میدونی عواقب رفتار بی احترامی تو این خونه چیه. اسباببازی رو برمیدارم تا چهار ساعت. نیم ساعت قبل از خواب می تونی بیای اسباببازی رو بگیری.”
شاید فرزند شما در جواب این حرف بگوید: “این منصفانه نیست! من امروز به اسباببازی نیاز دارم.”
شما: “مشکل من این نیست. مشکل من این است که چگونه میتوانم شما را مجبور کنم از این طریق با خواهرتان صحبت نکنید؟ و مشکل این است که چرا از بی احترامی، به عنوان راهی برای مقابله با احساسات منفی خود استفاده میکنی؟ بی احترامی کردن به خواهرت این مشکل را حل نمیکند، در این خانه قابل قبول نیست.”
توجه داشته باشید که والدین در اینجا اسباببازی فرزندش را برای مدت نسبتاً کوتاهی – چهار ساعت – با خود بردند. من فکر میکنم این بهتر از مصرف آن برای یک یا دو روز است، زیرا در حال حاضر والدین فرزندی دارند که روی پس گرفتن آن کار میکند.
نوجوان باید روی رفتار جدید احترام گذاشتن تمرکز کند، یا حداقل تا زمانی که اسباببازی خود را پس نگیرد، بیادب و بی احترامی نکند.
با انجام این کار، مسیری برای رفتار بهتر ایجاد میکنید و در جهت فرهنگ مسئولیتپذیری و احترام در خانه خود کار میکنید.
کلام پایانی: احترام از خانه شروع میشود
احترام از خانه شروع میشود. اگر میخواهید بچههایتان محترم باشند، شما هم باید محترم باشید. اگر نام فرزندانتان را صدا میکنید، اگر سر دیگران فریاد میزنید، اگر حرفهای تحقیرآمیزی به همسرتان میزنید، تعجب نکنید اگر فرزندتان هم همین رفتار را داشت.
شما این رفتار را برای او الگو میکنید. والدینی که به فرزندان خود میگویند: «آنطور که من انجام میدهم، همان کاری را که من میگویم انجام دهید»، فقط نوعی استاندارد دوگانه ایجاد میکنند که منفی و رنجش را ایجاد میکند.
بیایید با آن روبرو شویم، اگر خودتان کاری را انجام میدهید، وقتی از فرزندتان میخواهید که دست از کار بکشد، کار واقعاً پیچیده میشود. باور کنید بچهها با دیدن این دوگانگی بین رفتار شما و حرفهای شما به خوبی این موضوع را میشناسند.
والدین منفعل کسانی هستند که از فرزندانشان انتظار دارند کارهایی را انجام دهند که خودشان دوست ندارند انجام دهند. شما باید با ارزشهای خود زندگی کنید. اگر برای احترام ارزش قائل هستید، باید محترمانه رفتار کنید.
دیدگاهتان را بنویسید